کد مطلب:95279 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

دو موقف ممتاز











علی علیه السلام در كلمات خود به دو موقف خطیر در دو مورد اشاره می كند و موقف خود را در این دو مورد، ممتاز و منحصر به فرد می خواند یعنی او در هر یك از این دو مورد خطیر تصمیمی گرفته كه كمتر كسی در جهان در چنان شرائطی می تواند چنان تصمیمی بگیرد. علی در یكی از این دو مورد حساس سكوت كرده است و در دیگری قیام، سكوتی شكوهمند و قیامی شكوهمندتر. موقف سكوت علی همین است كه شرح دادیم.

سكوت و مدارا در برخی شرائط بیش از قیامهای خونین نیرو و قدرت تملك نفس می خواهد. مردی را در نظر بگیرید كه مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نكرده و پشت دلاوران از بیمش می لرزد؛ اوضاع و احوالی پیش می آید كه

[صفحه 198]

مردمی سیاست پیشه از موقع حساس استفاده می كنند و كار را بر او تنگ می گیرند تا آنجا كه همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار می گیرد و او خشمگین وارد 183 خانه می شود و با جمله هائی كه كوه را از جا می كند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید:

«پسر ابو طالب چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی كه شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اكنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهی، ایكاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم».

علی خشمگین از ماجراها از طرف همسری كه بی نهایت او را عزیز می دارد این چنین تهییج می شود، این چه قدرتی است كه علی را از جا نمی كند؟! پس از استماع سخنان زهرا با نرمی او را آرام می كند كه: نه، من فرقی نكرده ام، من همانم كه بودم، مصلحت چیز دیگر است تا آنجا كه زهرا را قانع می كند و از زبان زهرا می شنود: «حسبی الله و نعم الوكیل».

ابن ابی الحدید در ذیل خطبه 215 این داستان معروف را نقل می كند:

«روزی فاطمه سلام الله علیها علی علیه السلام را دعوت به قیام می كرد، در همین حال فریاد موذن بلند شد كه اشهد ان محمد رسول الله علی علیه السلام به زهرا فرمود آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه، فرمود سخن من

[صفحه 199]

جز این نیست.»

اما قیام شكوهمند و منحصر به فرد علی كه به آن می بالد و می گوید احدی دیگر جرأت چنین كاری را نداشت. قیام در برابر خوارج بود:

فانا فقأت عین الفتنة و لم یكن لیجترئ علیها احد غیری بعد ان ماج غیهبها و اشتد كلبها.[1].

تنها من بودم كه چشم این فتنه را در آوردم؛ احدی غیر از من جرأت بر چنین اقدامی نداشت. هنگامی دست به چنین اقدامی زدم كه موج تاریكی و شبهه ناكی آن بالا گرفته هاری آن فزونی یافته بود.

تقوای ظاهری خوارج طوری بود كه هر مؤمن نافذالایمانی را به تردید وا می داشت، جوی تاریك و مبهم، و فضائی پر از شك و دو دلی به وجود آمده بود. آنان دوازده هزار نفر بودند كه از سجده زیاد پیشانیشان و سرزانوهاشان پینه بسته بود؛ زاهدانه می خوردند و زاهدانه می پوشیدند و زاهدانه زندگی می كردند. زبانشان همواره به ذكر خدا جاری بود، اما روح اسلام را نمی شناختند و ثقافت اسلامی نداشتند؛ همه كسریها را با فشار بر روی ركوع و سجود می خواستند جبران كنند؛ تنگ نظر، ظاهر پرست، جاهل و جامد بودند و سدی بزرگ در برابر اسلام.

[صفحه 200]

علی به عنوان یك افتخار بزرگ می فرماید: این من بودم كه خطر بزرگی را كه از ناحیه این خشكه مقدسان متوجه شده بود درك كردم؛ پیشانیهای پینه بسته اینها و جامه های زاهدانه و زبانهای دائم الذكرشان نتوانست چشم بصیرت مرا كور كند؛ من بودم كه دانستم اگر اینها پا بگیرند چنان اسلام را به جمود و تقشر و تحجر و ظاهر گرائی خواهند كشاند كه دیگر كمر اسلام راست نشود.

آری، این افتخار تنها نصیب پسر ابوطالب شد، كدام روح نیرومند است كه در مقابل قیافه های آنچنان حق به جانب تكان نخورد؟ و كدام بازو است كه برای فرود آمدن بر فرق اینها بالا رود و نلرزد؟!

[صفحه 201]


صفحه 198، 199، 200، 201.








    1. نهج البلاغه،خطبه 90.